"کاربرد رنگ در طراحی"

نکاتی درباره "کاربرد رنگ در طراحی صنعتی"

  • انتخاب رنگ باید با فرم و عملکرد محصول مرتبط باشد.
  • انتخاب رنگ باید با بافت و تأثیر رویه‌ ظاهری محصول ارتباط داشته باشد.
  • رنگ باید با نوع مواد مصرفی در ساختمان محصول، هماهنگی داشته باشد.
  • در انتخاب رنگ باید نوع محصول، عملکرد و بازاریابی آن را مدنظر قرار داد و نباید به راحتی در گزینش یک رنگ، فقط به دلیل آنکه آن رنگ، مد می‌باشد، اقدام کرد یا چون همیشه فلان محصول با فلان رنگ به بازار عرضه شده است، پس آن بهترین انتخاب است.
  • رنگ‎‌های کمکی که برای برجسته‌سازی (Highlighting)، تأکید (Accent) و تزئین (Trim) به کار می‌روند، می‌توانند در افزایش یا تکمیل رنگ اصلی محصول، مورد استفاده قرار گیرند. همچنین می‌توان با استفاده‌ مناسب از رنگ، عملکرد محصول را مشخص‌تر ساخت. (برای مثال، قابلمه‌ای قرمز در آشپزخانه‌ای سفید، کاملاً به چشم می‌آید.)
  • رنگ، یک عامل مهم در ایمنی است؛ یک کد رنگی شامل زرد و سیاه، وجود ماده‌ای سمی را هشدار می‌دهد.
  • همواره باید به این حقیقت توجه داشت که تغییر رنگ محصول، از طراحی مجدد (Redesign) آن ارزان‌تر است.
  • منبع نوری محیط استفاده از محصول، بسیار مهم است. انحراف رنگی که همان تغییر حالت رنگ در اثر نورهای مختلف است، یک مسأله‌ جدی در انتخاب رنگ است.
  • از هر مرجع قابل دسترسی باید استفاده کرد تا بتوان رنگ‌های آینده‌ دنیای طراحی را پیش‌بینی‌ نمود؛ از جمله: هنر، مد، موسیقی، سیاست، اقتصاد، تغذیه، نمایشگاه‌ها، سیستم‌های ثبت وقایع، موضوعات جهانی و حتی حوادث.
  • رنگ دارای تأثیرات روانی و فیزیولوژیکی بر واکنش‌های انسان است و این حقیقتی است که باید بدان اهمیت داد.
  • به‌کارگیری متناسب رنگ، به درک آن کمک می‌کند. برای مثال، قرار دادن قرمز و زرد در کنار یکدیگر، بر ظاهر هر دو رنگ تأثیر می‌گذارد.
  • اقتصاد طراحی صنعتی، شناسایی کامل مشخصات رنگ را دیکته می‌کند.
  • در گزینش رنگ از ایده تا فروشگاه، باید تمامی عوامل دست‌اندرکار، مانند مدیران، تولیدکنندگان، طراحان، بازاریابان و غیره، همگی به تبادل نظر بپردازند. 

"مبانی هنرهای تجسمی 2" ، "مبانی رنگ" ، "رنگ در طراحی" ، "رنگ در طراحی محصول" ، "رنگ در طراحی صنعتی" ، "رنگ از دیدگاه طراحی صنعتی" ، "کتاب رنگ در طراحی"

"کاربرد رنگ در محصولات"

1.        رنگ به عنوان شاخص یا علامت

اولین و ساده‌ترین کاربرد که مي‌توان برای رنگ در نظر گرفت، به عنوان یک شاخص دیداری و بصری است: مانند چراغ‌های راهنمایی یا رنگ فلورسنت لباس کارگران مشغول به کار در شب. در دنیایی پر از رنگ‌های مختلف، محصول باید هر چه سریع‌تر خودش را به چشم مشتری یا مخاطب برساند. بنابراین از این کاربرد رنگ مي‌توان جهت ارزش دادن به محصولی خاص در میان سایر محصول‌های مشابه استفاده کرد.

2.       رنگ به عنوان سمبل (نماد)

با مطالعه‌ سمبل‌های رنگی وارد مرحله‌ای منطقی و عقلایی مي‌شویم. با توجه به این عملکرد، انتخاب رنگ براساس مطالعه‌ فرهنگ استفاده‌ سمبلیک از رنگ‌ها در یک جامعه، صورت می‌گیرد.

3.      رنگ به عنوان مزه

در مورد محصولات غذایی و یا بسته‌بندی آنها معمولاً از این کاربرد رنگ استفاده‌ فراوانی مي‌شود. رنگ‌ها مي‌توانند محصولات خوردنی را خوشمزه‌تر جلوه دهند؛ طبق آزمايشات انجام شده، طعم ماست در ظروف آبي رنگ، شيرين‌تر از همان نوع ماست در ظروف سياه رنگ قضاوت مي‌شود. رنگ در اینجا، تداعی‌کننده‌ مزه‌ مواد غذایی‌ست كه پيش از چشيدن، نظاره‌گر آن هستیم.

4.       رنگ به عنوان کیفیت

علاوه بر قیمت محصول که مشخص‌کننده‌ کیفیت محصول نیز هست، رنگ، نقش مشابهی را ایفا می‌کند. با انتخاب رنگ مي‌توان موقعیت محصول را از لحاظ کیفیت، نسبت به سایر محصولات مشابه نشان داد. برای مثال مي‌توان به نیروی بيان حسي رنگ‌ها اشاره کرد، (زرد + قرمز تداعی کننده‌ محصولي ساده و ارزان است) یا از عادات بصری افراد نام برد (قرمز + سیاه + زرد نشان دهنده‌ محصولي با کیفیت بالاست).

5.      رنگ به عنوان ماهیت محصول

در پاره‌ای مواقع، رنگی خاص، محصول خاصی را بیان می‌کند که از دیرباز مورد استفاده قرار گرفته است و آنقدر به دیدن آن عادت کرده‌ایم که جزو آثار فرهنگی‌مان قرار گرفته است (مانند باجه‌های تلفن). در این مواقع، اگر رنگ محصول عوض شود، ممکن است ماهیت و اصل محصول نیز بر هم بخورد.

6.       رنگ به عنوان رؤیا

این عملکرد رنگ، زمانی مورد استفاده دارد که رنگ محصول، بیننده را به دنیای خیالی سوق دهد، بدین ترتیب، جذابیت بصری محصول با القاء حس فضایی خاص، محلی خاص، زمانی خاص یا موقعیتی خاص چند برابر خواهد شد. برای مثال استفاده از رنگ‌هایی چون آبی آسمانی، آبی لاجوردی و سبز چمنی، نمودی از منطقه‌ دریایی و یا طبیعت سبز خواهد بود.

7.      رنگ به عنوان هویت بصری

رنگ مي‌تواند مشخصه‌ای بصری برای شناساندن سازنده محصول باشد، چرا که از طریق رنگ مي‌توان اطلاعات یا پیام‌هایی را که مختص سازنده است، به مخاطب منتقل کرد. برای مثال شرکت‌های کداک، آدیداس، کوکاکولا و میشلن و...،  به ترتیب رنگ‌های زرد، سیاه و سفید، قرمز و سیاه، سفید و آبی را برای لوگوهای خود برگزیده‌اند.

"مبانی هنرهای تجسمی 2" ، "مبانی رنگ" ، "رنگ در طراحی" ، "رنگ در طراحی محصول" ، "رنگ در طراحی صنعتی" ، "رنگ از دیدگاه طراحی صنعتی" ، "کتاب رنگ در طراحی" 

"انتخاب رنگ در طراحی"

"رنگ در طراحی صنعتی"

تئوري طراحي محصول كه تئوري رنگ را نيز در بر دارد، شديداً تحت تاثير عملكردگرايي (Functionalism) قرارگرفته است. جمله‌ معروف فرم تابع عملكرد است، منصوب به لویی سوليوان (Louis Sullivan) است. اين نظريه براي عينيت بخشيدن به اين مفهوم آمده است كه شايستگي يك محصول از نظر زيبايي، به‌وسيله ميزان تناسب ساختاري و عملكردي آن تعيين مي‌گردد. در نتيجه چنانچه محصولي به خوبي نظم داده شده باشد، ‌زيباتر نيز خواهد بود. بنابر اين نظريه، محصولات مهندسی برای عملكردگراها جذابيت خاصي دارد، چراكه در اين محصولات، عمدتاً راندمان، تنها چيزي است كه مورد انتظار است. اما بايد دانست كه آيا راندمان زيبايي همانند راندمان عملكردي لزوماً جزيي از عملكرد كلی محصول است؟ اين ايده كه نيازهاي زيبايي‌شناختي تنها از طريق توجه به الزامات اصالت سودمندي محصولات (Utilitarian Requirement) ارضاء مي‌شوند، همانقدر غيرواقعي است كه بگوييم نياز به مفيد بودن محصول با توجه به الزامات زيبايي‌شناختي آن ارضاء خواهد شد.

یکی از مشکلات عملی انتخاب رنگ، بررسی تأثیرات زیبایی‌شناسی رنگ در محصول است. با وجود این مشکلات، طراحان باید در زمینه‌های گوناگون، تصمیم‌گیری‌های متعددی انجام دهند. در اینجا به بررسی مختصری درباره‌ زمینه‌های تصمیم‌گیری در انتخاب رنگ می‌پردازیم:

تعداد رنگ: نخستین زمینه‌ تصمیم‌گیری، درباره‌ی تعداد رنگ‌هایی است که باید در محصول به کار گرفته شود و اینکه آیا محصول باید با تنوعی از رنگ‌ها به بازار عرضه شود یا خیر. دلایل اقتصادی روشنی وجود دارد که بر کاربرد حداقل تعداد رنگ در محصول دلالت دارند، اما اگر تنوع رنگ در تولید، دارای منطق اقتصادی باشد، آنگاه به‌کارگیری رنگ‌های متنوع برای یک محصول، توجیه کافی خواهد داشت. بدین طریق، رنگ می‌تواند بزرگترین تأثیرات خود را بر تمیز دادن اشیایی که تفاوت‌های کوچکی با هم دارند، داشته باشد.

الزامات ارگونومیکی: دومین زمینه‌ تصمیم‌گیری درباره‌ الزامات ارگونومیکی و ساختار رنگ است. به عنوان مثال می‌توان به نظافت محصول اشاره کرد یا اینکه برای تعمیر و نگهداری راحت‌تر، می‌توان میان اجزای تشکیل‌دهنده‌ محصول، تفاوت‌های رنگی قائل شد، یا اینکه حجم ظاهری (Visual Mass) محصول را با استفاده از رنگ، به اجزای کوچکتری تقسیم کرد.

بازاریابی و تولید: زمینه‌های دیگر برای تصمیم‌گیری، دیدگاه‌های بازاریابی و تولید است. به عنوان مثال در طراحی کالاهای صادراتی، در نظر داشتن تفاوت‌های فرهنگی و رفتاری مردم کشوری که استفاده‌کننده‌ آن کالا هستند، ضروری است و این مسأله به نوبه‌ خود بر طراحی بسته‌بندی و تبلیغات کالا نیز تأثیر خواهد گذاشت. همچنین این اصل برای تمامی بازارها صادق است که باید گروه یا گروه‌های استفاده‌کننده‌ محصول را کاملاً شناسایی کرد. هماهنگی رنگ یک محصول خاص، با سیاست‌های عمومی تولیدکننده آن، دارای اهمیت ویژه‌ای است. بدین صورت که آیا رنگ جدید محصول، باعث قضاوت‌های جدیدی در مورد شرکت تولیدکننده نمی‌شود؟ در بسیاری از موارد، طراحی و خلق یک هویت بومی قابل شناخت، برای شرکت‌های تولیدی مفید است که در آن آشکارترین تأثیر، مربوط به رنگ خواهد بود. در این راستا همواره باید تغییرات احتمالی آینده را نیز مدنظر داشت.

در تولید یک محصول، تلرانس رنگ، یکی از زمینه‌های مؤثر در ایجاد هماهنگی است. تلرانس به محصول و شیوه‌ تولید آن بستگی دارد. این بدان مفهوم است که هماهنگی میان پاره‌ای از رنگ‌ها ساده‌تر ایجاد می‌شود. همچنین این رنگ‌ها در انطباق و هماهنگی با پرداخت‌های تکمیلی گوناگون یک محصول، انعطاف بیشتری از خود نشان می‌دهند. حدود مجاز در استفاده از رنگ، نه تنها از دیدگاه تولیدی بلکه از نظر دگرگونی‌های آینده، بازاریابی و نرخ‌گذاری نیز حائز اهمیت است. از طرفی هزینه‌های تولید، مونتاژ، اصلاح خطاها، سرویس و ... جایی برای گزینش نامناسب رنگ باقی نمی‌گذارد.

نظارت و کنترل کیفی از نکات بسیار مهم در تولید محصول است و چنانچه هماهنگی دارای ضرورت ویژه‌ای باشد، باید تمام پارامترهای مؤثر از قبیل عوامل ساختاری، ارگونومیکی و استتیکی شناسایی شده، با کنترل کیفی نمونه‌های رنگی، هماهنگی لازم را ایجاد کرد.

در پاره‌ای از شرایط، طراح، بها و اعتبار بیشتری برای یکی از پارامترهای یادشده قائل می‌شود. این مورد بیشتر در بازارهای داخلی صادق است؛ مثلاً با وجود مشکلاتی که جلای فلزی (آب کروم) برای خودرو در تعمیر و نگهداری آن ایجاد می‌کند، استفاده از اینگونه جلاها در اروپا رو به افزایش است. به نظر می‌رسد که این بیشتر یک موضوع استتیکی است تا یک مسأله عملکردی؛ همچنین یک تناقض ارگونومیکی دیگر در صنایع خودروسازی، پوشش وینیلی است که روی سقف خودروها کشیده می‌شود. از آنجایی که سقف خودرو هم دارای حداکثر سطح رنگی است و هم به لحاظ محل قرارگیری آن، در معرض کمترین صدمه و پوسیدگی قرار دارد، پوشش وینیلی آن حفاظتی بیش از حد و بی‌مورد به نظر می‌رسد. آیا بهتر و عملی‌تر نخواهد بود که سطوح زیرین خودرو و قطعات آسیب‌پذیرتر آن را با پوشش‌های مشابه حفاظت کنیم؟ کدامیک بر دیگری تقدم دارد؟

پژوهش و بررسی درباره‌ عملکرد زیبایی رنگ باید به موازات بررسی مشکلات تولید، صورت پذیرد. در همین راستا الزامات ساختاری و ارگونومیکی رنگ نیز در مقایسه با مسائل زیبایی‌شناسی مورد بررسی قرار می‌گیرند. در حقیقت طراح باید به این نتیجه برسد که چه عواملی باعث جذابیت و مشتری‌پسندبودن رنگ می‌شود. این پژوهش در دو سطح قابل بررسی است: در آغاز با در نظر گرفتن خود رنگ؛ مثلاً پاسخ این سؤال که آیا رنگی وجود دارد که ذاتاً از رنگ‌های دیگر جذاب‌تر باشد یا نه، می‌تواند نمونه‌ خوبی در این سطح از بررسی باشد و سپس بازار، مُد و ... را در سطح دوم بررسی، مورد توجه قرار داد.

برای درک رنگ، تمیز دو مفهوم از یکدیگر ضرورت دارد: یکی ماهیت درونی رنگ (Color Connotation) و دیگری مطلوب بودن (Desirability) و اینکه مطلوب بودن رنگ، نتیجه‌ ماهیت درونی آن است. به عنوان مثال شاید اگر محصولی، مردانه و سنگین به نظر برسد، بیشتر از اینکه زنانه و سبک جلوه کند، مورد پسند قرار گیرد. ماهيت دروني رنگ به دو گروه احساسي و ارزشي تقسيم مي‌شود. تأثيرات احساسي رنگ عبارتند از گرم - سرد، سخت - نرم، سنگين - سبك، قوي - ضعيف ‌و تأثيرات ارزشي رنگ عبارتند از گران - ارزان، ظريف - زمخت، مردانه - زنانه، مدپذير - بدون مد.

تجربه ثابت كرده است كه ماهيت دروني احساسي رنگ، محسوس‏تر و ملموس‏تر از ماهيت دروني ارزشي آن مي‌باشد و مردم توافق نظر بيشتري روي آن دارند. به عنوان مثال مي‌توان به رنگ‏هاي قرمز، نارنجي و زرد اشاره كرد كه گرم‌تر از رنگ‏هاي سبز و آبي به نظر مي‌رسند و مردم با مليت‌هاي گوناگون، نظرهاي مشابهي نسبت به آن دارند. مثالاً اين رنگ‏ها در نظر انگليسي‏ها و آمريكايي‏ها همانگونه هستند كه در نظر سوئدی‌ها و ژاپني‌ها. همچنين رنگ‏هايي با ارزش رنگي بالا در سيستم مانسل، رنگ‏هاي روشن در وزن، سبك‌تر و بزرگ‌تر از رنگ‏هايي با ارزش رنگي پايين و رنگ‏هاي تيره به نظر مي‌رسند.

پاره‏ايي از ماهيت‌هاي دروني رنگ نيز، مورد پذيرش همگان است، مثل ارتباط بين رنگ‏ها و مفاهيمي چون، مردانگي، زنانگي و ...؛ به عنوان مثال ارتباط رنگ قرمز با تهاجم و مردانگي كه در مقابل رنگ صورتي و ارتباط آن با نرمي و زنانگي قرار مي‏گيرد. آبي با آرامش، نارنجي و زرد با شادي و گرمي، سبز با رشد و شكوفايي، سفيد با خلوص و پاكي و ... شناخته مي‌شود. در انتخاب رنگ، ارتباطاتي ظريف وجود دارد که از فرهنگي به فرهنگ ديگر تغيير مي‏كند. در مورد مفاهيم دروني رنگ، به ويژه بخش مفاهيم احساسي آن، افراد، تأثيرات جزئي‏تري را نيز استخراج مي‏كنند. تأثيراتي كه در بيان شكل، بافت و هويت شي، مؤثر است. بنابراين مي‌توان از اين ويژگي مهم رنگ در ارائه‌ هويتي خاص به محصول، سود جست و به عبارت ديگر يك محصول را مي‌توان با استفاده از رنگ، از نظر احساس بصري، گرم‌تر در حرارت، سبك‌تر در وزن و حتي كوچك‌تر در ابعاد، جلوه داد. با اين وجود، دستيابي به اين اهداف بسيار مشكل است و متأسفانه تحقيقات كمي درباره‌ ماهيت‏هاي دروني رنگ، انجام شده است.

در شرايطي كه اطلاعات دقيقي درباره‌ ماهيت دروني رنگ وجود ندارد، طراحان مجبورند به برداشت‌هاي شخصي خويش اعتماد كنند، مگر اينكه در سياست‌هاي طراحي محصول، زمان و بودجه‏اي براي تحقيق اين ماهيت‌ها درباره‌ آن محصول خاص، در نظر گرفته شده باشد. در هر صورت اگر به عنوان يك طراح مجبور هستيد بر اساس برداشت‌هاي شخصي، رنگي را براي محصول انتخاب كنيد، حتماً قضاوت‌هاي خود را با محك نظريات ديگران بسنجيد و ايده‌آل اين سنجش، آن است كه توسط خريداران بالقوه‌ كالا صورت پذيرد.

باید بین درجه‌ مرغوبیت محصول و رنگ انتخاب شده بر اساس ماهیت درونی آن، تناسب و هماهنگی وجود داشته باشد. فرایند ساده‌ای که برای سنجش این هماهنگی به کار می‌رود این است که از محصول با رنگ‌های متنوع عکسبرداری کنیم و تناسب ماهیت درونی رنگ را با درجه‌ مرغوبیت کالا بسنجیم. مرحله‌ بعدی دسته‌بندی این تصاویر بر اساس میزان تناسب رنگ با مرغوبیت کالاست. اگرچه این روش استادانه به نظر می‌رسد ولی گروهی از طراحان اعتقاد دارند که این تکنیک، سطحی و ظاهری است. اما نکته‌ مهم این است که برای تولیدکنندگان عمومی محصولات داخلی، که شامل مواد غذایی هم می‌شود، پذیرش بصری کالا بسیار مهم است. در این صورت اقدام صرف بر پایه‌ داوری یک فرد، چیزی جز یک ریسک نخواهد بود و در این شرایط است که ارزش واقعی آزمون‌هایی چون عکسبرداری و ... مشخص می‌شود.

علاوه بر مشکلاتی که در انتخاب رنگ وجود دارد، یک اشتباه متداول نیز این است که اهمیت بی‌موردی به فام رنگ یا Hue داده می‌شود؛ (مثلاً اینکه آیا رنگ قرمز باشد، سبز یا آبی) بسیاری از مردم، فام رنگ را مهم‌ترین بعد رنگ می‌دانند. احتمال دارد ریشه‌ این تفکر به آموزش در دبستان مربوط باشد؛ جایی که رنگ‌ها به فام رنگی محدود می‌شوند.

پیامد این برداشت نادرست این است که ماهیت درونی رنگ و برتری‌های رنگی (برتری یک رنگ بر رنگ دیگر) از عملکردهای فام رنگ فرض می‌شود که این موضوع واقعیت ندارد. تحقیقات وسیعی انجام شده که ثابت می‌کند ماهیت درونی رنگ و برتری‌های رنگی در اثر میزان و درصد اشتراک هر سه بعد رنگی تعیین می‌گردد. در این بین ارزش رنگی که میزان روشنایی یک رنگ را بیان می‌کند، به عنوان مهم‌ترین عامل در ماهیت درونی و برتری‌های رنگی است. شواهد موجود دال بر این قضیه است که تفاوت‌های ارزش رنگی بین دو رنگ، مهم‌ترین عامل تأثیر در سلیقه‌های مردم است.

در جایی که بیش از یک رنگ برای محصول استفاده می‌شود، استراتژی متداول در طراحی این است که به منظور ایجاد هماهنگی بین رنگ‌هایی که باید در روی سطح محصول بنشینند، یک یا دو بعد رنگی از رنگ‌ها را نزدیک به هم نگاه داریم. به عنوان مثال، فام رنگی دو رنگ را تغییر دهیم، در حالیکه درخشندگی و شدت رنگ‌ها همچنان ثابت نگه داشته شود.

آشکارترین مثال در این مورد، تصاویر تک رنگ است. در این تصاویر، فام رنگ، ثابت نگاه داشته می‌شود، در حالیکه درخشندگی و شدت رنگ متغیر است. حال اگر بیش از دو رنگ استفاده شود و فواصل بین فام رنگ، کاملاً برابر نگاه داشته شود، آنگاه نتیجه یک هماهنگی رنگی کنترل شده خواهد بود. آیا تا به حال از خود پرسیده‌اید که چرا این هماهنگی و تناسب بین دو رنگ، جذاب به نظر می‌رسد؟ باید توجه داشت که پاره‌ای از هماهنگی‌های رنگی، خوشایند است و این به خاطر قانونمندی طبیعی و ذاتی آنهاست و متأسفانه گروهی سعی دارند که علت این هماهنگی‌ها را به همین دلیل، فاقد اعتبار و داوری شخصی قلمداد کنند و این در شرایطی است که آنها در تعیین اصول عمومی و قانونمندی طبیعی رنگ‌ها و تعریف علمی آنها و اینکه چرا هماهنگی رنگ‌ها جذاب می‌باشد، با شکست مواجه می‌شوند.

در اینجا به عنوان یک جمع‌بندی در این بخش، این سؤال مطرح می‌شود که آیا رنگ‌هایی وجود دارند که ذاتاً مطلوب‌تر از بقیه باشند؟ و پاسخ ساده‌ای که از نظر طراحی محصول می‌توان به این سؤال داد، این است: نه! اگر رنگی در یک فاصله‌ زمانی، موردپسند باشد، این بدان مفهوم نیست که آن رنگ تا ابد با همان مطلوبیت باقی بماند. علاوه براین مطلوب بودن یک رنگ خاص، بستگی به نوع شئی دارد که از آن رنگ استفاده می‌کند. مثلاً زمانی که رنگ زرد روشن برای یک پیراهن ممکن است مناسب به نظر برسد، این امکان نیز وجود دارد که برای یک لباس دیگر مناسب نباشد. به همین صورت، مرغوبیت یک رنگ براساس سبک یک محصول، متغیر خواهد بود؛ مثلاً ممکن است یک رنگ برای اتاقی با سبک مدرن مناسب باشد، در حالیکه همان رنگ برای فضایی با سبک متفاوت، مناسب نباشد.

بنابراین از انتخاب رنگ به صورت مجرد، بدون درنظر گرفتن پارامترهای مهم و مؤثر، پرهیز کنید. رنگ یکی از صفات اشیاء است و باید در ارتباط و هماهنگ با صفات دیگر آن انتخاب شود، چه این صفات مشاهده‌ای باشند مثل خط و فرم و چه ادراکی باشند مثل سبک و هویت.

قبلاً اشاره شد که انتخاب رنگ برای محصولات می‌تواند در دو سطح مورد بررسی قرار گیرد. ابتدا با تعمق و بررسی در طبیعت رنگ و دوم با در نظر گرفتن عواملی چون بازار، مُد و ... . در انتخاب رنگ ضروری است که از پارامترهای یاد شده، آگاهی‌های لازم را به دست آورده باشیم. در صنایعی که دستیابی به یک رنگ مطلوب برای محصول، اهمیت بسزایی دارد، باید مراحلی را طی کرد تا احتمال موفقیت به حداکثر برسد. این مراحل به صورت سه فرایند مجزا از هم، به اجرا درمی‌آیند:

  1. جمع‌آوری اطلاعات مربوط به فروش محصول برای حصول اطمینان از محبوبیت رنگ‌های متفاوت ارائه شده. (در اینجا فرض بر این است که فروشنده، امکان انتخاب رنگ را به مشتری داده است)
  2. جمع‌آوری اطلاعات مربوط به فروش و تنوع رنگ محصولات رقبا.
  3. جمع‌آوری اطلاعات نظری درباره‌ی تمایلات رنگ در آینده.

هردو فرایند اول و دوم، توضیحی هستند، بدین معنا که اطلاعاتی درباره‌ تمایل رنگ در حال و گذشته را در اختیار ما می‌گذارند. اما مشکلی که وجود دارد این است که رنگ یک محصول، خیلی پیش از آنکه عملاً آن محصول تولید و عرضه شود، انتخاب می‌شود. اینگونه تأخیرهای زمانی بسته به نوع محصول متغیر خواهد بود. اطلاعات مربوط به فروش در طی چند سال، باید نشانه‌های فراگیری از تمایل رنگ در آینده معرفی کند؛ یا به عبارت بهتر برای چند سال، معتبر باشد. اینجاست که مزایای فرایند سوم مشخص می‌شود، فرایندی که در آن متخصصان متعددی، گرایش و تمایل رنگ در آینده را پیش‌بینی می‌کنند. این متخصصان، بیشتر برای صنایع پوشاک و مد، فعالیت دارند و شیوه‌ کار آنها به گونه‌ای مرموز است. به هر حال، آینده مشخص خواهد کرد که آیا پیش‌بینی آنها درست بوده یا نه. از نظر ما، پیش‌بینی این متخصصان دارای ارزش است، هرچند که ابزاری برای سنجش آن نداریم. اما این سؤال همواره مطرح است که چگونه این افراد به این حقایق دست می‌یابند و چرا این پیش‌بینی‌ها دارای اعتبار است؟ پاسخ حدسی به این سؤال می‌تواند این باشد که اگر ما بپذیریم که طراحان حرفه‌ای بر طراحان آماتور، برتری حرفه‌ای دارند، به همین منوال کسانی هم بر صنایع، اشراف و برتری خواهند داشت. آنگاه که بیم خروج از دور رقابت را به علت ظاهر غلط محصول حس می‌کنیم، درخواهیم یافت که این پیش‌بینی‌ها تا چه حد حساس خواهند بود. احتمالاً صنعت پیش‌بینی (Prediction Industry) با استفاده از روش‌های آشکار ساختن تمایل عمومی در مصرف، عمل می‌کند. از طرفی تولیدکنندگانی که با مشکل کمبود اطلاعاتِ قابل اطمینان مواجه هستند، بر اساس همین تمایلات عمومی، اقدام به تبلیغات می‌کنند. به عبارت دیگر تبلیغات آنها نیز بر اساس همین پیش‌بینی‌هاست.

از سوی دیگر، این پیش‌بینی‌ها باید مورد تأیید طراحان ارشد (Top Designer) نیز قرار بگیرد، چراکه آنها باید بر اساس همین پیش‌بینی‌های ارائه شده، اقدام به طراحی محصول کنند. در این صورت چنانچه این پیش‌بینی‌ها مورد تأیید این گروه از طراحان نیز قرار بگیرد، می‌توان اطمینان بیشتری به آن اطلاعات داشت. در این شرایط، مشتریان نیز یاد خواهند گرفت که نسبت به تغییرات جدید در ظاهر کالا، نرمی بیشتری نشان داده، آن را بپذیرند. در اینجا باید دقت داشت که منظور ما از پیش‌بینی‌، الهامات شخصی نیست.

شاید اینگونه استنباط شود که توسعه در صنایع پوشاک و مد، ارتباطی با محصولات مهندسی ندارد. گرچه لزوماً اینگونه نیست، اما نکته قابل توجه، دوره‌ی عرضه‌ محصول است که برای محصولات مختلف، به طرز قابل توجهی متغیر است. می‌دانیم که مد، یک اهرم بازاریابی مهم است و تأثیر آن بر دوره‌ عرضه‌ محصول، غیرقابل انکار می‌باشد. برای صنایعی که دوره عرضه‌ محصولات آنها کوتاه است، بسیار مهم خواهد بود که بتوانند بر ذائقه‌ مردم اعمال سلیقه نمایند و پس از خروج کالای آنها از مد، محصول جدیدی را بر اساس تمایل عمومی، به بازار عرضه کنند. بنابراین حساسیت رقابت، حکم می‌کند که همواره تغییرات را با چشمی تیزبین نظاره کرد.

در اینجا این سؤال مطرح است که طراحان چگونه با دردست داشتن اطلاعاتی درباره‌ بازار، فعالیت رقبا و پیش‌بینی‌ها، این کار را انجام می‌دهند؟ چگونه رنگ‌های جدید را انتخاب می‌کنند؟ به نظر می‌رسد که علاوه بر تجزیه و تحلیل اطلاعات، تجربه‌ طراح، نقش مهمی دارد. اما همیشه انتخاب یک رنگ جدید برای محصول، در هاله‌ای از حدس و گمان انجام می‌شود. حال تا چه حد این حدس موفق خواهد شد و تا چه حد با شکست روبرو می‌شود، چیزی است که باید از یک تولیدکننده‌ عمده پرسید و منتظر پاسخ او بود.

آیا طراحان، فرایندهایی را که از نظر روانشناسی بر سلیقه‌های مردم حاکم است می‌شناسند؟ پاسخ به این سؤال باید قاعدتاً نه باشد، چراکه به نظر نمی‌رسد تاکنون کسی پیچیدگی فرایندهای زیبایی‌شناسی را درک کرده باشد. هرچند که تئوری‌هایی در هر دو زمینه، فلسفه و روانشناسی ارائه شده است، اما هیچکدام از آنها به طور کامل، عمومیت ندارند.

بنابراین آیا می‌توان پذیرفت که یک طراح متخصص، در انتخاب رنگ، همواره موفق‌تر از یک فرد عادی و غیرحرفه‌ای است؟ خیر، هیچ دلیلی برای اینکه همیشه تصمیم‌گیری‌های یک طراح در انتخاب رنگ، موفق‌تر از افراد غیرحرفه‌ای دیگر باشد، وجود ندارد. قوانین مطابق سلیقه، بسیار زودگذر هستند و مهارت طراح این است که در یک چنین زمینه‌های غیرمطمئنی، به یک حد مطلوب از اطمینان دست پیدا کند. 

"مبانی هنرهای تجسمی 2" ، "مبانی رنگ" ، "انتخاب رنگ در طراحی" ، "رنگ در طراحی محصول" ، "رنگ در طراحی صنعتی" ، "رنگ از دیدگاه طراحی صنعتی" ، "کتاب رنگ در طراحی"

"رنگ در طراحی محصول"

"ماهیت رنگ و عملکردهای اصلی آن در طراحی محصول"

  • دریافت رنگ

دریافت رنگ به سه عامل بستگی دارد:

  1. مشخصات طیفی منبع نورانی که سطحی را روشن کرده است.
  2. مشخصات طیفی انتقال یا تابش نور به وسیله‌ آن سطح.
  3. توانایی بیننده در تشخیص نور و تبدیل آن به چیزی که ما به عنوان رنگ از آن یاد می‌کنیم.

می‌دانیم که رنگ جسمی که به چشم ما می‌رسد، تابعی است از منبع نورانی که آن را روشن ساخته است. برهمین اساس، خیلی وقت‌ها اتفاق می‌افتد که ما برای دیدن رنگ واقعی یک کالا، مجبور می‌شویم آن را خارج از مغازه و در روشنایی طبیعی روز ببینیم؛ چراکه نورپردازی ویترین مغازه‌ها باعث می‌شود که ما نتوانیم رنگ حقیقی اشیاء را تشخیص دهیم. همچنین می‌دانیم که گروهی از افراد، کوررنگ هستند و قادر نیستند برخی از رنگ‌ها را از یکدیگر تمیز دهند، که این مورد بیشتر در مردان دیده می‌شود.

در چند سال گذشته، تلاش‌های بسیار زیادی صورت گرفته تا مکانیزم دریافت رنگ در انسان شناسایی شود. بیشتر این آزمایش‌ها روی سیستم عصبی‌فیزیولوژیکی حیواناتی انجام شده است که از نظر حس بینایی به انسان شبیه هستند.

دیدن رنگ در سیستم بینایی ما (چشم، اعصاب و مغز) به صورت پردازش اطلاعات و در طی مراحل مختلفی انجام می‌شود. به محض ورود اطلاعات به سیستم بینایی، یک سری اتفاقات عصبی رخ می‌دهد که در نهایت به تجربه و دریافت رنگ در مغز منتهی می‌شود. اطلاعات ورودی، همان انرژی است که به صورت نور به چشم ما می‌رسد و سیستم بینایی ما به گونه‌ای طراحی شده است که می‌تواند تغییرات کمّی و توزیع انرژی را شناسایی کند.

در اولین مرحله‌ پردازش، سلول‌های دریافت‌کننده در شبکیه‌ چشم به حضور طول‌موج‌های مناسب پاسخ می‌دهند. وجود دو نوع از این سلول‌ها در چشم انسان به اثبات رسیده است: سلول‌های میله‌ای (ROD) و سلول‌های مخروطی (CONE). هر دو دسته از سلول‌های مذکور، در شبکیه و در انتهای چشم قرار گرفته‌اند. سلول‌های میله‌ای در نورهای قوی، غیرفعال و تنها در نورهای ضعیف، فعال می‌شوند. این سلول‌ها در فرایند دریافت رنگ، نقشی ندارند. سلول‌های مخروطی در نورهایی با سطوح درخشش بالا، فعال می‌شوند و دریافت تمام طیف رنگی را بر عهده دارند، از جمله سیاه، سفید و انواع خاکستری‌. با ارزیابی دقیق حساسیت هریک از سلول‌های مخروطی، سه نوع از آنها شناسایی شده است؛ تفاوت آنها بر اساس رنگدانه‌هایی است که در آنها وجود دارد که عبارتند از قرمز، سبز و آبی.

در دومین مرحله‌ پردازش، جریان‌های عصبی تولید شده به وسیله‌ این سه دسته از سلول‌های مخروطی از طریق شبکه‌ عصبی به لایه‌ دیگری از شبکیه، انتقال پیدا می‌کند. سپس این جریان‌ها به چهار نوع پیام رنگی شامل قرمز، سبز، زرد، آبی و دو نوع پیام غیررنگی شامل سیاه و سفید تبدیل می‌شوند و این پیام‌ها هستند که از طریق اعصاب به مغز برده می‌شوند.

سومین مرحله‌ پردازش، در منطقه‌ای از مغز صورت می‌گیرد که در آنجا جریان‌های عصبی قبل از انتقال به قشر بینایی، دسته‌بندی می‌شوند. متأسفانه اطلاعات ما در این مرحله، چندان کامل نیست. اما چیزی که شناخته شده این است که سلول‌های دریافت‌کننده‌ای که در این لایه وجود دارند، به محتوای رنگی پیام‌ها حساس هستند. بنابراین عملکرد این لایه، استخراج اطلاعات بصری از پیام‌های رسیده و مونتاژ آنها است که در نهایت باعث تکمیل عمل دیدن می‌شود.

  • عملکردهای رنگ در طراحی محصول

با وجود اینکه در بخش تئوری رنگ، تحقیقات زیادی انجام شده، اما به جنبه‌های کاربردی آن در طراحی محصول، توجه چندانی نشده است. در اینجا به عملکردهای اصلی رنگ در طراحی محصول اشاره می‌شود:

  1. 1.        عملکرد ساختاری رنگ

عملكرد ساختاري رنگ، آن دسته از توانایي‌هاي رنگ است كه به شناخت محصول كمك مي‌كند. بر طبق اين تعريف، رنگ ابزاري است قابل كنترل و پيش‌بيني، كه ساختمان يك محصول را تحت تأثير قرار مي‌دهد. بعضي‏ها عملكرد ساختاري رنگ را توانايي بيان فرم و تفكيك سطوح تعريف كرده‏اند و اين در حالي است كه تعريف ديگري هم بدين شرح ارائه شده است: عملكرد ساختاري رنگ، توانایي تأكيد بر ساختار سه بعدي اشياء يا توانايي تصحيح تناسب ناموزون از طريق تغيير فرم و جابجايي كانون توجه در محصول است.

احساس‌هاي بصري را كه مي‌توان از طريق عملكرد ساختاري رنگ بدست آورد، عبارتند از:

كانون توجه: با تركيب‌بندي رنگ‌ها به گونه‏اي كه رنگ مورد نظر، خود را از زمينه‏‎اي كه در آن قرار دارد جدا سازد، مي‌توان توجه افراد را به سمت آن محصول هدايت كرد. اين مهم با استفاده از رنگ‏های قوي و روشن (زنده) كه با محيط اطراف خود كنتراست ايجاد مي‌كنند، تحقق مي‏يابد. اگر زمينه نيز داراي رنگ‏هاي روشن و قوي باشد، بايد چاره‌ی ديگري جست. در اين مورد، استفاده از نوارهاي رنگي فلورسنت يا حتي ايجاد كنتراست سياه و سفيد توصيه مي‌شود. همواره بايد به‌خاطر داشت كه كليد كانون توجه، ايجاد كنتراست (تضاد) است.

تفريق و تجمع: با به‌كارگيري مناسب رنگ‏ها، مي‌توان قطعات مجزاي يك محصول را به گونه‏اي رنگ‏آميزي كرد كه از نظر بصري، محصول، فرمي واحد را القاء كند؛ يا برعكس، قطعات بيش از آنچه كه هستند، مجزا از يكديگر به نظر برسند. اين موارد در القاي مفاهيم سادگي و پيچيدگي محصول، تأثير بسزايي دارند. يكي از مفيدترين روش‌هايي كه براي تفرق سطوح (القاي تعدد قطعات و در نتيجه پيچيدگي محصول) و همچنين تجمع سطوح (القاي يكپارچگي قطعات و در نتيجه سادگي محصول) كاربرد دارد، به ترتيب، قوت بخشيدن و ضعيف كردن خط مرزي بين دو سطح رنگي است. با قوت بخشيدن به حد فاصل بين دو سطح به تفريق سطوح (پيچيدگي محصول) و با ضعيف كردن حدفاصل بين دو سطح، به تجمع (سادگي محصول) مي‌رسيم.

تناسب و تعيين وضع: تناسب بصري يك محصول را مي‌توان با تجزيه‌ بصري محصول به سطوح رنگي تغيير داد. در مورد تعيين چگونگي قرارگيري محصول نيز همين اصل صادق است. يعني مي‌توان با يك سطح رنگي، حس عمودي يا افقي بودن محصول را القاء كرد. با طرح‌هاي رنگي مي‌توان از نظر بصري، فرم را تغيير داد. اين مورد در تكنيك‌هاي استتار، كاربرد فراوان دارد.

  1. 2.       عملکرد ارگونومیکی رنگ

عملكردهای ارگونوميكي رنگ با ملاك‌هايي همچون دستيابي به ايمني، شرايط ديد خوب، دوام و بقاي ظاهر محصول و توجه به ماهيت كالا، مورد ارزيابي قرار مي‏گيرد. به نظر مي‌رسد كه عملكرد ساختاري رنگ، عملكرد ارگونوميكي آن را نيز شامل مي‌شود، اما واقعيت اين است كه تأثيرات ساختاري رنگ براي دستيابي به اهداف ارگونوميكي مورد استفاده قرار مي‏‌گيرد.

عملكرد ارگونوميكي رنگ در مطالعات بسياري مورد تحقيق قرار گرفته است. همچنين رنگ به عنوان يك ابزار كاهش كنتراست روشني بين يك منبع نوري و محيط اطراف آن، مورد مطالعه قرار گرفته است. از رنگ مي‌توان به عنوان يك ابزار كنترل و توزيع يكنواخت نور در يك اتاق بهره جست. جنبه‌‏هاي مطرح در عملكرد ارگونوميكي رنگ عبارتند از:

ايمني: ايمني را مي‌توان با انتخاب صحيح رنگ، به منظور افزايش قابليت ديده شدن اجزايي كه پتانسيل خطر دارند، فراهم كرد. با قرار دادن اجزاي متحرك و خطرناك در كانون توجه (به‌وسيله‌ رنگ‏‎هاي روشن و زنده) اين امر تحقق پيدا مي‌كند، به گونه‏اي كه همواره اين قطعات با محيط اطراف خود، كنتراست ايجاد كنند.

قابليت ديده شدن: در كارهاي ظريف كه شناسايي و تشخيص دقيقي را مي‏طلبد، كنتراست روشنايي در سطح كار بايد به حداكثر ميزان خود برسد و در محيط اطراف سطح كار، به حداقل اين ميزان؛ مثلاً در مورد مطالعه‌ يك كتاب روي ميز، لازم است كه در سطح كتاب، بيشترين كنتراست را داشته باشيم، اما اين كنتراست بين صفحات كتاب و سطح ميز بايد به حداقل برسد. به همين دليل ميزها بايد داراي سطح نسبتاً روشني باشند. در شرايطي كه تجهيزات دقيق، به اپراتور نياز دارند، قابليت ديده شدن كنترل‏‌ها را مي‌توان با كدبندي استاندارد شده‌ رنگي افزايش داد. كدهاي رنگي استاندارد، در تميز دادن و تشخيص عملكردهاي متفاوت يك مجموعه، نقش بسيار مؤثري دارند و راهنماي مفيدي در سوار و پياده كردن قطعات يك مجموعه محسوب مي‌شوند.

دوام و بقاي ظاهر محصول: اكثر كالاها در معرض عوامل آلوده‌كننده‌ بسياری قرار دارند و اين در حالي است كه شرايط جوي (آب و هوايي) نيز در ظاهر آنها بي‌تأثير نيستند. ظاهر محصول در اثر تماس با اين آلوده‌كننده‏ها نظير روغن، گريس و مواد ساينده، كثيف و خراب مي‌شود. چنانچه نتوان از آلوده شدن كالاها به‌وسيله‌ اين عوامل جلوگيري كرد، سه استراتژي در انتخاب رنگ اين كالاها وجود دارد كه با گزينش صحيح، مي‌توان تا حد زيادي تأثيرات اين عوامل آلوده‌كننده را كاهش داد. اين سه روش عبارتند از:

• رنگي انتخاب كنيم كه با رنگ عوامل آلوده‌كننده سازگار باشد. در اينجا هدف اين است كه ظاهر كالا، مستعمل به نظر نرسد.

• رنگي را انتخاب كنيم كه حتي اگر با عوامل آلوده، كثيف شد، ظاهر آن همچنان مورد پذيرش باشد. در اينجا مي‌توان از رنگ‏هاي خاكستري و سبز تيره استفاده كرد.

• رنگي را انتخاب كنيم كه با كوچك‌ترين آلودگي، ظاهري ناخوشايند پيدا كند، تا استفاده‌كننده را وادار سازد كه آن را تميز كند يا مراقبت بيشتري در نگهداري كالاي خود اعمال نمايد.

به ياد داشته باشيد كه تنها شرايط تعمير و نگهداري كالا، در تعيين رنگ محصول دخيل نيستند، بلكه عواملي مانند آسيب‌هاي احتمالي حين حمل و نقل، جابجايي‌ها، يا زماني كه كالا در انتظار فروش است؛ تماماً از جمله عواملي هستند كه در گزينش رنگ كالا بايد مورد توجه قرار گيرند.

هويت و شناسايي: گروهي از رنگ‌ها تنها با بعضي از محصولات همراه هستند يا به عبارت واضح‏تر، بعضي از رنگ‌ها به‌صورت استاندارد شده، مختص كالاها و محصولات خاصي هستند. بنابر دلايل تجاري، اين امر براي شناسايي سريع و هويت بخشيدن به اين دسته از كالاها الزامي است، به عنوان مثال می‌توان به رنگ کپسول اطفاء حریق اشاره كرد.

سازگاري: رنگ يك محصول بايد با محيط فراگيرنده‌ آن سازگار باشد. در پاره‏اي از موارد، اين امر بدان مفهوم است كه محصول در محيط اطراف خود حل شود و جزئي از بافت فضاي اطراف خود به حساب آيد و در پاره‏اي ديگر، منظور اين است كه محصول به طور كامل و مشخص، از محيط اطرافش قابل تفكيك باشد. بايد توجه كرد كه تمايل عمومي در رنگ‏آميزي محصولات بسيار مرغوب، به سمت رنگ‏هاي روشن و در تأسيسات توليدي مدرن، به سمت تنوع رنگ است، چه در بعد معماري و چه در بعد تجهيزات فني.

براي انتخاب رنگ محصول، كم و كيف محلي كه محصول در آنجا مورد استفاده قرار مي‏گيرد (از نظر رنگ، درجه حرارت، نورپردازي و شرايط آب و هوايي) نيز مطرح است. رنگ‏هاي روشن كه با ارزش رنگي بالا در سيستم رنگي مانسل تعريف مي‌شوند، نور و گرما را منعكس مي‏كنند، در حالي كه رنگ‏هاي تيره، عامل جذب اينها هستند. به عنوان يك نكته‌ راهنما بايد يادآور شد كه بهتر است از انعكاس شديد نور روي سطوح محصولات اجتناب شود، چرا كه اين انعكاس موجب بر هم زدن راحتي و راندمان كاري اپراتور دستگاه مي‌شود.

تعمير و نگهداري: بسياري از جنبه‏هاي مطرح كاربرد رنگ و تأثير آن در تعمير و نگهداري، همان جنبه‏هايي هستند كه در عملكرد روزانه‌ تجهيزات، با آنها مواجه مي‏شويم. با استفاده از كدبندي رنگ، مي‌توان عملكرد خاصي براي قطعات تعريف كرد يا اينكه نحوه‌ باز و بسته كردن يك محصول را كنترل كرد. در به‌كارگيري رنگ بايد همواره به خاطر داشت كه بخشي از افراد و جامعه، كساني هستند كه داراي سطوح متفاوت كوررنگي هستند و اكثر افراد اين گروه را مردان تشكيل مي‌دهند. بنابر اين در طراحي كدهاي رنگي، علاوه بر وجه تمايز در رنگ، بايد در الگو و فرم آنها نيز تفاوت‌هايي را قايل شد. در مورد قطعات حساس و مهم، علاوه بر اينها، طراحي قطعه نيز بايد به گونه‏اي باشد كه امكان اشتباه بسته شدن يا اشتباه عمل كردن آنها وجود نداشته باشد.

"مبانی هنرهای تجسمی 2" ، "مبانی رنگ" ، "انتخاب رنگ در طراحی" ، "رنگ در طراحی محصول" ، "عملکرد رنگ" ، "عملکرد رنگ در محصول" ، "عملکرد رنگ در طراحی محصول" ، "رنگ در طراحی صنعتی" ، "رنگ از دیدگاه طراحی صنعتی" ، "کتاب رنگ در طراحی"

"رنگ در طراحی صنعتی"

"رنگ در طراحی محصولات صنعتی"

رنگ در طراحی صنعتی موضوع مهمی است و به عنوان یکی از مشخصات بارز محصول در نظر گرفته می‌شود. کاربرد رنگ در مبحث طراحی، چنان ارزشی پیدا کرده است که تصور هیچ کالایی بدون رنگ، ممکن نیست.

نمي‌توان از لحاظ تاريخي به رابطه‌ مهم و اساسي بين رنگ و طراحي صنعتي، مگر در چند دهه‌ اخير، دست پيدا کرد. با رجوع به وضعيت صنايع در اوايل قرن بيستم ميلادي و مطالعه‌ تاريخي اين دوره، در مي‌يابيم که تا چه حد، طراحي صنعتی در تعيين رنگ محصولات ناتوان بوده است و البته دلايل مختلفي بر اين امر دلالت داشتند، از جمله:

  • توجه بیشتر به فرم اشیاء به جای رنگ؛
  • چاپ شدن کاتالوگ محصولات به صورت سیاه و سفید؛
  • ضعف در شیمی رنگ یا مشکلات تکنیکی؛
  • هزینه‌‌ زیاد.

به‌طور کلی در فرایند انتخاب رنگ، دو قانون دخالت دارد: اول شناسایی عملکردهای اصلی رنگ در طراحی محصول و دوم، تعریف یک استراتژی که رنگ، در قالب آن، عملکردهای خود را ارائه می‌کند.

 

"مبانی هنرهای تجسمی 2" ، "مبانی رنگ" ، "انتخاب رنگ در طراحی" ، "رنگ در طراحی محصول" ، "عملکرد رنگ" ، "عملکرد رنگ در محصول" ، "عملکرد رنگ در طراحی محصول" ، "رنگ در طراحی صنعتی" ، "رنگ از دیدگاه طراحی صنعتی" ، "کتاب رنگ در طراحی"

"سیستم‌های رنگ"

"بازآفرینی رنگ"

برای بازآفرینی رنگ‌ها از مدل‌های رنگ مختلفی استفاده می‌شود. در این قسمت به طور خلاصه به دو سیستم RGB و CMYK می‌پردازیم. سیستم رنگ RGB در رنگ مانیتور یا تلویزیون استفاده می‌گردد، در صورتی‌که در صنعت چاپ از سیستم رنگ CMYK استفاده می‌شود.

RGB

همانطور که اشاره شد، از این سیستم در رسانه‌هایی که در آنها رنگ‌ها با استفاده از نور ساخته می‌شوند مانند مانیتور و تلویزیون، استفاده می‌شود. کلمه‌ی RGB مخفف سه کلمه‌ Red و Blue و Green می‌باشد؛ یعنی تمام رنگ‌ها در این سیستم، با این سه رنگ ساخته می‌شوند. فضاي RGB فضای همه‌ نورهایی است که در طبیعت وجود دارند. طبق یک تئوری فیزیکی، همه‌ نورهاي موجود در طبیعت، ترکیبی از سه طیف خالص قرمز (R)، سبز (G) و آبی (B) هستند. بنابراین تئوری، ترکیب ۱۰۰ درصد این سه طیف، نور سفید خالص را ایجاد می‌کند و ترکیب صفر درصد آنها چیزی نیست جز تاریکی محض. پس با مقادیر متفاوت این سه طیف می‌توان همه‌ نورهاي طبیعی را ساخت. به این سیستم رنگ، سیستم افزودنی یا additive نیز اطلاق می‌شود. توجه کنید که از ترکیب سه رنگ اصلی RGB، رنگ سفید حاصل می‌شود. به زبانی ساده‌تر با توجه به اینکه صفحه‌ نمایش وسایلی از قبیل مانیتور و تلویزیون، تیره است، برای ایجاد تصویر، باید به آن رنگ اضافه نمود. علت اینکه چرا به این نوع سیستم رنگ، افزودنی می‌گویند، از روش‌های مختلفی قابل توضیح است؛ گفتیم که نور سفید دارای طیف‌های مختلفی است که این طیف‌ها با یک منشور قابل تشخیص هستند. بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که رنگ مشکی فاقد طیف نوری است. در یک زمینه‌ مشکی، برای ایجاد تصویر باید رنگ اضافه نمود. در صورتیکه در زمینه‌ سفید برای ایجاد تصویر باید طیف رنگ مورد نظر را از مجموع رنگ‌های سفید کم و یا حذف نمود.

CMYK

همانطور که گفته شد رنگ‌هاي چاپي از جنس CMYK هستند. مدل رنگ CMYK مدلی برای ساخت رنگ‌هایی با ساختار شیمیایی است. هرکدام از حروف CMYK معرف یک نوع رنگ است: C برای Cyan، M برای Magenta، Y برای Yellow و در آخر K، معرف رنگ مشکی یا Key. در تئوری، ترکیب سه رنگ C، M و Y باید رنگ مشکی را ایجاد نماید ولی در عمل رنگی که ایجاد می‌شود، کاملاً مشکی نیست، به همین دلیل کارخانجات تولیدکننده، جوهر رنگ مشکی را در کنار دیگر رنگ‌های این سیستم عرضه می‌کنند.

 به این سیستم، سیستم رنگ پروسس یا کاهشی یا Subtractive هم گفته می‌شود. در این سیستم، 3 رنگ اصلی وجود دارند که اگر آنها را در مقادیر اشباع شده، به هم اضافه کنیم، به رنگ مشکی خواهیم رسید. همانطور که اشاره شد کاربرد اصلی این سیستم رنگ، در چاپ است.

"مبانی هنرهای تجسمی 2" ، "مبانی رنگ" ، "رنگ در طراحی" ، "سیستم‌های رنگ" ، "بازآفرینی رنگ" ، "رنگ در طراحی محصول" ، "کتاب رنگ در طراحی"

"انتخاب رنگ"

رنگ‌ها نه تنها در روحیه‌ انسان تأثیر قابل‌ملاحظه‌ای دارند، بلکه تحقیقات جدید ثابت کرده است که رنگ‌ها روی اعصاب و بدن آدمی نیز مؤثر هستند. انتخاب رنگ بین افراد مختلف، کاملاً متفاوت است. به درستی نمی‌توان گفت چرا افراد، رنگ‌های مطلوب و محبوب و مخصوص به خود را دارند. شاید زمینه‌های ذهنی و تجربه‌ها، تداعی‌ها و حوادث دیگری که در زندگی شخص به وجود آمده‌اند، وی را به رنگ مشخصی علاقه‌مند کرده باشد و شاید نیازهای بدنی، باعث توجه شده باشد.

سن اشخاص در انتخاب رنگ تأثیر قابل ملاحظه‌ای دارد. رنگ‌های زنده و خالص، مورد توجه کودکان قرار می‌گیرد؛ در صورتی که بزرگسالان، رنگ‌های پخته و ترکیب شده را ترجیح می‌دهند.

محل زندگی نیز در انتخاب رنگ مؤثر است. در مناطقی که هوا آفتابی است، رنگ‌های قوی و غنی و اغلب براق، مورد توجه قرار می‌گیرند، ولی در مناطق ابری، رنگ‌های تیره و ملایم، بیشتر پسندیده می‌شوند.

فصل نیز در انتخاب رنگ، بی‌تأثیر نیست. در فصل زمستان، رنگ‌های تیره و در تابستان، رنگ‌های روشن، بیشتر مورد پسند قرار می‌گیرند.

طبقات اجتماعی و فرهنگ جامعه هم در انتخاب رنگ تأثیرگذارند. اشخاص متمول، رنگ‌های سبک، رنگ‌های مرکب، ملایم و ظریف را می‌پسندند و اشخاص کم‌درآمد، از رنگ‌های براق و سریع، مثل قرمز، بیشتر استقبال می‌کنند. آبی نیز رنگ افراد متفکر و روشنفکر، شناخته شده است.

رنگ‌های سرد، مورد توجه شهروندان است، در حالی‌که روستانشینان به رنگ‌های گرم مانند قرمز و رنگ‌های اشباع شده و نقوش الوان روی می‌آورند. رنگ سبز، کمتر مورد توجه روستانشینان قرار می‌گیرد زیرا که آنها دائماً با این رنگ در طبیعت در ارتباطند؛ ولی همین رنگ در مناطقی که کارخانه زیاد است، طرفدار بیشتری پیدا می‌کند.

سلیقه‌ زنان و مردان نیز در انتخاب رنگ، متفاوت است و در هر موضوعی می‌توان با جمع‌آوری پرسشنامه یا انجام مصاحبه، به رنگ‌های مورد علاقه‌ آنها دست یافت. سلامت بدن و روح و خصوصیات اخلاقی فرد نیز در زمان تحقیق در مورد انتخاب رنگ، بسیار تأثیرگذار است.

"مبانی هنرهای تجسمی 2" ، "مبانی رنگ" ، "رنگ در طراحی" ، "انتخاب رنگ" ، "انتخاب رنگ در طراحی" ، "رنگ در طراحی محصول" ، "کتاب رنگ در طراحی"

"هرم تجربه‌ رنگ"

درک رنگ، بر پایه‌ موارد زیر بنا شده است. هر مورد، تحت تأثیر موارد پیش از خود قرار دارد:

1.       واکنش بیولوژیکی نسبت به محرک رنگ (Biological Reaction to A Color Stimulus)

منظور از این مورد، پاسخ و عکس‌العمل جانداران در طبیعت نسبت به رنگ است. در این میان می‌توان به سبز بودن گیاهان و استفاده از رنگ برای جلب جنس مخالف در حیوانات اشاره کرد. همچنین این که مرغ‌ها در زیر نور قرمز، بیشتر تخم می‌گذارند و یا نور آبی به بهبود سریع‌تر بچه‌های مبتلا به یرقان، کمک می‌کند.

2.       ناخودآگاه جمعی (Collective Unconscious)

این قسمت، بخشی از ضمیر ناخودآگاه جمعی است. قسمتی که هیچ ارتباطی با بخش هوشیار یا نیمه‌هوشیار ندارد. این بخش، از اجداد اولیه‌ ما و شاید از اجداد حیوانی ما به ارث رسیده است. به عبارت دیگر، ما انسان‌ها زندگی خود را مانند یک صفحه‌ سفید، که تنها توسط محیط و جامعه پر می‌شود، شروع نمی‌کنیم. بلکه در ذهن همگی ما تصاویری وجود دارد که یونگ آن‌ها را تصاویر نخستین (Primordial Images) می‌خواند. رنگ، بخشی از این تصاویر است. ما تصورات خاصی از رنگ‌های مختلف داریم که در طول قرن‌ها در ذهن ما جای گرفته است.

3.       تداعی سمبلیک خودآگاه (Conscious Symbolism Association)

این بخش در قسمت هوشیار مغز ساخته می‌شود. تداعی‌های بسیاری وجود دارد که در تمام جهان معمول است. مانند آبی با آسمان، سبز با طبیعت و قرمز با تحول. دریافت این بخش و فهم کامل آن، نقش تعیین‌کننده‌ای در طراحی تبلیغات، گرافیک، معماری، بسته‌بندی و ... دارد.

4.       اصول و تأثیرات فرهنگی (Cultural Influence and Mannerism)

بسیاری از رنگ‌ها در حد فراملیتی پذیرفته شده‌اند و بسیاری از آنها، در حد فرهنگ باقی مانده‌اند. پیوند رنگ با فرهنگ‌ها، دلایل متعددی دارد. در این میان می‌توان به ارتباط رنگ سبز با دین اسلام اشاره کرد.

5.       تأثیر گرایشات، سبک‌ها و مُد (Influence of Trends, Fashion, Styles)

هر سال و یا هر دو سال یک بار، مُد رنگ عوض می‌شود. تغییر رنگ در دنیای مد و محصولات مصرفی دیگر، سریع‌تر است و در مورد معماری یا طراحی داخلی، روند کندتری دارد.

6.       ارتباطات شخصی (Personal Relations)

هنگامی که کسی می‌گوید از آبی متنفرم و یا اینکه عاشق سرخ هستم، در واقع از این بخش سخن می‌گوید. علاوه بر این اگر از همین فرد درباره‌ دلیل تنفر یا علاقه‌اش سؤال شود، پاسخ واضح و دقیقی به دست نمی‌آید، زیرا این قسمت، بر 5 مورد پیشین استوار است. بنابراین تنها با استفاده از روش‌ها و تست‌های خاص می‌توان ماهیت آن را دقیقاً دریافت.

"مبانی هنرهای تجسمی 2" ، "مبانی رنگ" ، "رنگ در طراحی" ، "هرم رنگ" ، "هرم تجربه رنگ" ، "رنگ در طراحی" ، "کتاب رنگ در طراحی"

"تأثیر رنگ‌ها"

"تأثيرات بصري و رواني رنگ‌ها"

رنگ‌ها مي‌توانند نمادها و نشانه‌هايي متناسب با زندگي، نوع تفكر و اعتقادات جوامع و آدم‌ها باشند. گاهي نيز تعبيرهايي از رنگ‌ها صورت مي‌گيرد كه ريشه در رابطه‌ ما با رنگ‌هاي موجود در طبيعت دارد و ناشي از تأثيراتي است كه رنگ‌ها به طور مستقيم و غيرمستقيم به‌صورت رواني بر ذهن و ضمير ما مي‌گذارند.

زرد: رنگ زرد در حالت خلوص، روشن‌ترين و درخشان‌ترين رنگ‌هاست كه در طبيعت نيز انواع آن ديده مي‌شود. زرد درخشان نمادي از دانش، فهم انساني، روشنايي معنوي و نورالهي است. رنگ زرد، كنار نارنجي به شدت مي‌درخشد و در كنار قرمز كه قرار مي‌گيرد، به جلال و شكوهش اضافه مي‌شود. درخشش زرد روي آبي به اوج مي‌رسد و بر شدت خلوص و عمق رنگ آبی مي‌افزايد. زرد، رنگ خوشحالی، شادی، خرسندی و سعادتمندی است. مردم اصولاً با مشاهده‌ این رنگ، اشتیاق، وجد و سرور، انرژی، خوش‌بینی، نیك‌اندیشی و شور را تجربه می‌كنند. برخی از تركیبات و سایه‌های زرد، می‌توانند فرد را از نظر ذهنی تحریك كرده و خلاقیت او را افزایش دهند، اما از طرفی برخی از تركیب‌های زرد نیز وجود دارند كه ممكن است سبب ایجاد ترس، وحشت، اضطراب و نگرانی شوند. اين رنگ شاید امروزه كمتر در بين زنان و مردان استقبال ‌شود، ولي نشانه‌ شادي، لذت، يادبود، خاطره و نشاط است.

قرمز: قرمز نهايت برافروختگي و انرژي دروني را ظاهر مي‌كند. نمادي است كه زندگي، هيجان، قدرت و شورشِ انقلابي را نشان مي‌دهد. قرمز، رنگي است جذاب كه نشاط جواني و سرزندگي را جلوه‌گر مي‌سازد و در عين حال، نشانه‌هایي از عشق آتشين و تمايل مفرط به زندگي است. قرمز یكی از رنگ‌هایی است كه اكثر افراد، ارتباط قوی با آن برقرار می‌كنند و واكنش شدیدی نسبت به آن نشان می‌دهند. احساساتی نظیر قدرت، رشادت، تخطی، بر انگیختگی جنسی و هیجان، به آن نسبت داده می‌شود. قرمز، ضربان قلب را افزایش داده و میزان انرژی را بالا می‌برد و تنها هاله‌هایی از رنگ قرمز بر روی هر چیزی می‌تواند توجه بیننده را به آن جلب نماید.

آبي: در مقابل شور و التهابي كه از قرمز فوران مي‌كند، آبي، آرام و شكيبا جلوه مي‌كند. رنگ آبي، درون‌گرا و سرد است، اما از نظر معنوي، بسيار عميق و احترام برانگيز است. از نيروي آسماني و بيكرانه‌اي برخوردار است كه مي‌تواند مخاطبين خود را با تأملي دروني فرا بخواند. اكثریت قریب به اتفاق مردم موافقند كه آبی، بهترین رنگ است. شاید به این دلیل كه مشاهده‌ این رنگ سبب ایجاد هورمون‌های شیمیایی خاصی در بدن می‌شود كه آرامش را ارتقاء می‌بخشد. آبی، اصولاً با احساساتی نظیر اعتماد، اطمینان، صداقت، وفاداری، منطق، آرامش، سكون و سكوت و توجه و تمركز همراه است. رنگ آبي مورد علاقه‌ خانم‌ها و آقايان، در همه‌ سنين است، اما مردان بيش از زنان، رنگ آبي را ترجيح مي‌دهند. احتمالاً تأثيرات آرامش‌بخش اين رنگ، آن را به رنگي عامه‌پسند تبديل كرده است. باید توجه داشت كه برخی از تركیبات رنگ آبی، اثرات پویاتر و پرتحرك‌تری دارند و برخی از آنها سردتر و دور از دسترس می‌نمایند.

سبز: سبز، رنگ بهار و رويش طبيعت است؛ رنگ اميد و زندگي دوباره است. اين رنگ كه از تلفيق زرد با آبي به وجود مي‌آيد، دانش و ايمان معنوي را نشان مي‌دهد. سبز بیشتر برای به تصویر كشیدن عناصر سمبلیك مورد استفاده قرار می‌گیرد و بعد از آبی، دومین رنگ پرطرفدار در میان عموم افراد است.سایه‌های طبیعی سبز، حس تازگی، طراوت، نو شدن، تعادل، آرامش و تسكین را به افراد القاء می‌كند. تركیب نادرست سبز ممكن است احساساتی نظیر بی‌حالی و ناخوشی را ایجاد كند. به طور كلی سبز، معمولاً نماد مفاهیمی نظیر صلح، افتخارآفرینی، خوش‌شانسی، باروری و حاصلخیزی است. مادر طبيعت، سبز و مؤنث است. اين رنگ، هم مورد توجه آقايان است و هم مورد پسند خانم‌ها است و اثري سرد، خنك و آرام‌بخش دارد.

نارنجي: نارنجي رنگ بلوغ، جواني و شادابي است. رنگي سرخوش، وجدآور و پرنشاط است كه تحمل آن به سادگي ميسر نيست. اما در كنار ساير رنگ‌ها، به سرزندگي آنها مي‌افزايد و انرژي بصري بسياري مي‌پراكند. حرارت نارنجي در كنار آبي به اوج خود مي‌رسد و به كنتراست سرد و گرم با كيفيتي انكارناپذير دامن مي‌زند. نارنجی هم می‌تواند واكنش‌های جدی را برانگیزاندو خصوصیاتی شبیه قرمز دارد، اما در عین حال حس گرما و صمیمیت ایجاد می‌كند. افراد در برابر نارنجی دو واكنش نشان می‌دهند: یا عاشق آن می‌شوند یا از آن متنفر می‌شوند. نارنجی اصولاً با زرق و برق، اشتعال، توانایی، انرژی، گرما و آسایش در ارتباط است.

بنفش: بنفش رنگي مرموز و ابهام برانگيز است كه با تيرگي مبهم خود در مقابل صراحت و روشناييِ زرد قرار مي‌گيرد. بنفش، وقتي به ارغوني ميل مي‌كند، هراس‌انگيز و دهشت‌آور مي‌شود و وقتي به آبي ميل مي‌كند، خيال‌انگيز و اسرارآميز مي‌شود. بنفش عموماً حد تعادلی میان انرژی و هیجان قرمز و آرامش و سكون آبی ایجاد می‌كند. گاهی برخی از سایه‌روشن‌های بنفش، ذهن افراد را درگیر می‌كند و آنها را مضطرب كرده و از آنها افراد درون‌گرای افراطی می‌سازد و از این‌رو به سوی كسب عرفان، معرفت و دانش پیش می‌رود.

ارغوانی: رنگ ارغوانی نماد وفاداری و ثروت و نشانگر عقل و معنویتاست. رنگ ارغوانی خیلی کم در طبیعت وجود دارد و به همین دلیل ممکن است به عنوان نشانه‌ مصنوعی یا غیرعادی بودندر نظر گرفته شود. ارغواني، يك رنگ كاملاً زنانه است. اكثر زنان اين رنگ را دوست دارند، در حالي كه مردان اكثراً از اين رنگ به شدت بدشان مي‌آيد. به طور سنتي، ارغواني، رنگی سلطنتي و باشكوه در نظر گرفته مي‌شود و علاوه بر اين، رنگي فرازميني، رومانتيك و رمزآلود به حساب مي‌آيد.

صورتی: رنگ صورتی، در واقع همان رنگ قرمز کم‌رنگ است و معمولاً نشانگر عشقاست. رنگ صورتی اثر آرام‌بخشیدارد. با وجودی که اثر آرام‌بخشی رنگ صورتی مشخص شده است، ولی پژوهشگران دریافته‌اند که این اثر تنها در خلال مواجهه‌ اولیهبه وجود می‌آید و با گذشت زمان، این تأثیر کاهش می‌یابد. اغلب مردم هنوز هم معتقدند كه صورتي، رنگي صددرصد مؤنث، لطيف و مخصوص دختربچه‌هاست. البته اين به آن معنا نيست كه همه‌ زنان هم اين رنگ را ترجيح مي‌دهند. ارتباط ميان زنان و صورتي، بيشتر جنبه‌ فرهنگي دارد تا علاقه‌ شخصي. همين جنبه‌هاي فرهنگي مشخص مي‌كند كه اين رنگ، مناسب مردان نيست. صورتي، رنگي دوست داشتني، رؤيايي، بشاش و لطيف است.

سفید: رنگ سفید، نماد معصومیت و پاکیاست و می‌تواند در انسان، احساس فضای بیشتر به وجود آورد. رنگ سفید معمولاً نشانگر سرما، پاکیزگی و آرامشاست. اتاقی که کاملاً به رنگ سفید نقاشی شده باشد، ممکن است جادار و بزرگ به نظر آید، اما خالی و سرد است.

مشکی: مشكی یك رنگ كاملاً قدرتمند است و با خود سلطه‌طلبی و قدرتمندی ‌را به ذهن القاء می‌كند. در برخی از فرهنگ‌ها، این رنگ، افراد را به یاد از دست دادن جان عزیزانشان می‌اندازد.

خاكستري: بسياري از مردان به خصوص افراد مسن‌تر جامعه، به اين رنگ توجه خاصي نشان مي‌دهند، در هر حال، چه بين زنان و چه بين مردان، خاكستري، رنگي رسمي و محافظه‌كارانه است.

قهوه‌ای: قهوه‌ای، احساس سادگی، طبیعی بودن، ثبات، استحكام، استواری و پایداری را ایجاد می‌كند. مردم اصولاً به رنگ قهوه‌ای اطمینان دارند و به آن اعتماد می‌كنند. رنگ قهوه‌ای معمولاً بیانگر طبیعی بودن، زمینی بودن و متفاوت بودن است، اما گاهی می‌تواند نشانگر پیچیدگی نیز باشد.

فيروزه‌اي: رنگ فيروزه‌اي كه از تركيب آبي و سبز و سفيد به دست مي‌آيد، در فرهنگ و تاریخ هنر ايران، جايگاه خاصي دارد و از اهميت والايي برخوردار است. بسياري از هنرمندان كه رنگ فيروزه‌اي را در آثار هنري خود قرار داده‌اند، اهميت آن را در گرو فرهنگ ايراني دانسته و معتقدند كه اين رنگ، ريشه در خون ايراني دارد و در خلاصه‌ كلام مي‌گويند فيروزه‌اي يعني ايراني. فيروزه‌اي سمبل پيچيدگي، فرهيختگي و قدمت است. این رنگ نشان ایرانی بانشاط، پاک و معنوی است. این رنگ، قدرت عظیمی در خود نهفته دارد و بیانی از آتش، ولی آتشی سرد و درونی است. بر اساس تحقيقات و مطالعات بر روي رابطه‌ جنسيت و رنگ‌ها، زنان نسبت به مردان، بسيار بيشتر رنگ فيروزه‌اي را ترجيح مي‌دهند. از آن جايي كه 76درصد زنان، رنگ‌هاي سرد را ترجيح مي‌دهند و فيروزه‌اي هم تركيبي از دو رنگ سرد سبز و آبي است، پس جاي تعجب نيست كه آقايان چندان توجهي به اين رنگ نشان نمي‌دهند.

طلايي: اگر چه مردان كمتر به اين رنگ توجه نشان مي‌دهند، ولي امروزه در بين بسياري از مردم، به خصوص نسل جوان، طلايي نشانه‌ ثروت، تجمل و سرزندگي مي‌باشد. رنگ طلایی، افزایش نیرو و تحریک احساسات را به دنبال دارد و نشانگر گران بودن و پرستیژ است و احساس رضایت‌مندی به‌وجود می‌آورد. رنگ طلایی در فرهنگ ایرانی به عشاق نسبت داده می‌شود. این رنگ به ظاهر شبيه زرد است؛ تأثير گرمايي آن به نحوي است كه مي‌تواند در موازنه يا خنثي كردن رنگ‌هاي سرد مؤثر باشد. بدين ترتيب كه حالت سردي سنگ، به كمك رنگ طلايي خنثي مي‌شود يا چوب كه به‌طور طبيعي قدري تيره است، به كمك اين رنگ، درخشان و روشن مي‌گردد. تاكنون رنگ طلايي با ثروت و قدرت مرتبط بوده و از معدود رنگ‌هايي است كه پيوسته مورد توجه بوده و زمان روي آن اثر نگذاشته و هيچ‌گاه قديمي نشده است.

نقره‌اي: نقره‌اي در همه جا نشان شيك بودن، تجمل، ثروت و جاذبه و در عین حال نماد علمی بودن، سرما و اعتبار است.

بژ: رنگ بژ هم از رنگ‌هاي مورد علاقه‌ زنان، به‌خصوص افراد مسن مي‌باشد. به‌طوركلي بژ، سمبل محافظه‌كاري، آرامش و روزگار گذشته است.

"مبانی هنرهای تجسمی 2" ، "مبانی رنگ" ، "رنگ در طراحی" ، "تأثیر رنگ‌ها" ، "تأثیرات رنگ‌ها" ، "تأثیر بصری و روانی رنگ" ، "تأثیرات بصری و روانی رنگ‌ها" ، "رنگ در طراحی" ، "کتاب رنگ در طراحی"

"رنگ و شکل"

"رابطه رنگ و شکل"

سه شكل اصلي كه پايه و اساس ساير شكل‌ها را ايجاد مي‌كنند، عبارتند از: مربع، مثلث و دايره. مربع، به عنوان نماد ماده محسوب مي‌شود كه داراي وزن و استحكام است. در نمادشناسي رنگ، شكل مربع با رنگ قرمز كه آن نيز نمادي از ماديت، صراحت و سنگيني است، مطابقت مي‌كند. مثلث حالتي تهاجمي، بُرنده و صريح دارد. مثلث، نمادي از تفكر و روشنايي است و به سرعت، دگرگون مي‌شود. رنگي كه از نظر نمادشناسي با خصوصيات مثلث متناسب است و شخصيت آن را به كمال نشان مي‌دهد، رنگ زرد است. دايره، نمايشگر حركتي نامتناهي و جاودانه است و احساسي از آرامش ايجاد مي‌كند. اين شكل، نشانه‌اي است از گنبد مينايي آسمان و نمادي است از روان و جنبه‌هاي روحاني كه عمق تفكر و پايداري را نشان مي‌دهد. از ميان رنگ‌ها، آبي با ويژگي‌هاي معنوي دايره متناسب است.

رنگ‌های فرعی که از ترکیب دوبه‌دوی رنگ‌های اصلی به‌دست می‌آیند نیز متناظر با شکل‌هایی در نظر گرفته می‌شوند که از ترکیب شکل‌های اصلی حاصل می‌شوند.

"مبانی هنرهای تجسمی 2" ، "مبانی رنگ" ، "رنگ در طراحی" ، "رنگ و شکل" ، "رابطه رنگ و شکل" ، "کتاب رنگ در طراحی"