"خلاقیت و تکنیکهای آن"
تکنیكهای خلاقیت به عنوان ابزاری برای رشد خلاقیت و افزایش توان حل خلاق مسأله، كمك شایانی به توان فرد در تمام مراحل خلاقیت و فرآیند حل خلاق مسأله مینماید. به عبارت دیگر هریك از تكنیكهای خلاقیت، مرحله یا مراحلی از فرآیند خلاقیت را تقویت میكنند.
تکنیکهای خلاقیت، روشهایی هستند که اقدامات خلاقانه را در هنر یا علم، تقویت کرده و بهپیش میبرند. این تکنیکها و روشها، بر جنبههای گوناگون خلاقیت تمرکز میکنند. برخی از آنها به گروههای دو یا چند نفره نیاز دارند، درحالیکه برخی دیگر میتوانند به تنهایی انجام شوند.
تكنیك طوفان فکری یا طوفان ذهنی یا بارش فکری یا طوفان مغزی (Brainstorming)
طوفان فکری كه یكی از شیوههای برگزاری جلسات و مشاوره و دستیابی به انبوهی از ایدهها برای حل خلاق مسائل میباشد، در سال 1938 توسط الكس آزبورن (Alex Faickney Osborn) (1966-1888) ابداع شد. این واژه هماكنون در واژهنامه بینالمللی وبستر اینگونه تعریف میشود: اجرای یك تكنیك گردهمایی كه از طریق آن گروهی میكوشند راهحلی برای یك مسأله بخصوص یا انباشتن تمام ایدههایی كه بهطور خود به خود و درجا به وسیله اعضا ارائه میشود، بیابند.
تفاوتهای طوفان فکری فردی و گروهی: طوفان فکری فردی با تولید طیف گستردهتری از ایدهها همراه است و كمتر منجر به ایدههایی كارا و عملی میشود. نكته جالب توجه این است كه فرد به هنگام انزوا از گروه، دیگر ترسی از انتقاد ندارد و بدون هیچگونه محدودیتی از طرف اعضا برای تجزیه ایدهها آزاد میباشد. اما مزیت طوفان گروهی این است كه مشكلات ایده فرد، بهوسیله تجربه و خلاقیت افراد دیگر حل میشود و از بین میرود. اگر بخواهیم نتیجه مطلوبتری از طوفان فکری داشته باشیم، میتوانیم این دو نوع طوفان فکری را تركیب كنیم.
تكنیك چرا؟ (Why?)
تكنیك چرا، دقیقاً مثل چراهای مكرر دوران كودكی است كه كودكان برای گسترش فهم خود از دنیای اطرافشان از والدین میپرسند؛ اما با این تفاوت كه در بزرگسالی باید آموختههای خود را زیر سؤال ببریم. این تكنیك برای ایدهیابی و ایدهپردازی بهكار میرود؛ اما سادگی این تكنیك باعث شده است بسیاری از مردم متوجه اهمیت و نقش آن نشوند. به عنوان نمونه برای شناسایی و تعریف درست و كامل مسأله میتوان از این تكنیك استفاده كرد. استفاده از این تكنیك به ما كمك میكند تا موقعیت و وضعیت را بهتر و روشنتر مشخص كنیم و در فرآیند آن به ایدههای جدیدی دست یابیم.
تكنیك توهم خلاق
خیلی اوقات آنچه را كه فكر میكنیم واقعیت است، واقعیت نیست. واقعیتها با پنج حس انسان درك میشوند. چیزهایی كه چشم میبیند و طوری كه مغز آن را تفسیر میكند، باعث این خطا میشود. چشم میبیند، اما وظیفه ذهن، چیز دیگری است. كار ذهن مرتب كردن، دستهبندی و قابل فهم كردن جرقههایی است كه پس از دیدن، مغز آن را ایجاد میكند. بنابراین تصاویری كه در ذهن است، كپی مستقیم اشیاء نیست، بلكه كدهای خلاصهای است كه از طریق شبكه عصبی مغز میرسد. منظور و هدف این تكنیك این است كه شما بتوانید با قدرت توهم، بعضی از اوقات با خطاهای عمدی، طور دیگری به مسائل نگاه کنید تا بدین وسیله اصل و واقعیت موضوع را دریابید. این نوع تلاش باعث میشود بخشی از اطلاعات از شكافهای موجود در بافتهای عصبی، آزاد شده و به وسیله پیوند با اطلاعات قبلی، الگوی ذهنی جدیدی ساخته شود و یا موضوع از الگوی ذهنی قبلی به الگوی دیگری انتقال یابد.
تكنیك پی.ام.آی (P.M.I : Plus, Minus, Interaction)
یكی از ارزشهای این تكنیك این است كه انسان را مجبور میکند تا دقایقی بر خلاف قالبهای ذهنیاش تفكر كند و به مرور، نسبت به قالبهای ذهنی خود، آگاهتر و مسلطتر شود؛ لذا آمادگی ذهنی بیشتری برای خلاقیت پیدا میكند. نام این تكنیك برگرفته از حروف اول سه كلمه به معنی افزودن، كاستن و تعامل میباشد. روش كار چنین است كه ابتدا فرد توجهش را به نكات مثبت موضوع یا پیشنهاد و سپس به نكات منفی و نهایتاً به نكات جالب و تازه آن كه نه مثبت است و نه منفی، معطوف میكند و در پایان نسبت به تهیه لیست نكات مثبت یا مزایای موضوع، لیست موانع، محدودیتها و نكات منفی موضوع و لیست نكات جالب و تازه موضوع اقدام میكند. یكی از مهمترین كاربردهای این تكنیك زمانی است كه نسبت به یك قضیه اطمینان داریم، نه مواردی كه نسبت به آن شك و ابهام داریم. به عبارت دیگر هر چه نسبت به موضوعی بیشتر بدبین یا خوشبین باشیم، استفاده از این تكنیك، كارگشاتر و اثربخشتر خواهد بود. (برای یافتن نكات جالب، كافی است كه جمله چقدر جالب می شود اگر ... را كامل كنیم.)
تكنیك (DOIT)
نام این تكنیك از حروف اول چهار كلمه Problem Define به معنی تعریف مشکل،Open Mind & Apply Creative Techniques به معنی باز كردن ذهن و بهکار بردن تکنیکهای خلاقیت، Identify Best Solution به معنی شناسایی بهترین راهحل و Transform به معنی تبدیل كردن، تشكیل شده است. منظور از انتخاب این واژگان این است كه برای حل مشكل لازم است ابتدا موضوع و مسأله را به دقت تعریف و مشخص نمود و سپس ذهن را برای راهحلهای مختلف باز نگه داریم تا بهترین راهحل شناسایی شده و در نهایت به کار برده شود.
تكنیك شكوفه نیلوفر آبی (Lotus Blossom)
این تكنیك توسط یاسو ماتسومورا (Yasuo Matsumura) طراحی و ارائه شده است. طرح این ایده برگرفته از شكوفه نیلوفر آبی است، بدین صورت كه گلبرگهای شكوفه نیلوفر آبی به دور یك هسته مركزی قرار میگیرند و از آن نقطه گسترش مییابند. با ایجاد پنجرههایی مشابه با پنجرههای مورد استفاده در برنامه كامپیوتری، بخشهای مختلف یك ایده را میتوان به صورتی تقسیمبندی كرد كه یك موضوع اصلی که برای استخراج ایده در پنجرههای جانبی مورد استفاده قرار میگیرد، به نوبه خود مراكز مجموعههای جدید پنجره را تشكیل دهد.
تكنیك چه میشود اگر ...؟ (What If …?)
به طور كلی برای خلاقیت، باید فكر از قالبهای ذهنی، شرایط موجود، پیش فرضها، عادات و استانداردها آزاد شود تا بتواند موضوع را از زوایای مختلف، رؤیت و ایدههای جدیدی را تداعی كند. بر همین اساس، این تكنیك كمك شایانی به آزادسازی فكر برای جمعآوری ایدههای جدید میكند. در این روش توصیه میشود برای یافتن ایدههای جدید از سوال چه میشود اگر، استفاده كنید و آن را به قدری تكرار و تمرین كنید كه برایتان یك عادت شود. از این تكنیك میتوان برای افزایش قدرت خلاقیت بدون داشتن موضوع بخصوص نیز استفاده كرد، ضمن اینكه به عنوان یك تفریح یا شوخی و سرگرمی در همه اوقات قابل استفاده است.
تكنیك اسكمپر (SCAMPER)
كاربرد اصلی این تكنیك بر پایه ایدهیابی فردی طراحی شده است كه میتواند به نحو بسیار اثربخشی برای گروهها نیز مفید باشد. هدف اصلی این تكنیك قدرت تصور است تا آن را در جهات مختلف به حركت درآورد. این تحریك بهوسیله یك سری سؤالات مشخص و ایدهبرانگیز صورت میگیرد كه شخص در رابطه با مسأله مورد نظرش از خود میپرسد و در نهایت با افزایش تعداد ایدهها، كیفیت ایدهها نیز ارتقاء مییابد. (توضیح بیشتر در مورد این تکنیک، در پست جداگانهای در همین وبلاگ موجود است.)
تكنیك درهم شكستن مفروضات
یكی از موانع مهم خلاقیت، مفروضات قبلی است كه ناخودآگاه اجازه نمیدهند فكر، در همه جهات به حركت درآید. بسیاری از مفروضات قبلی ممكن است در اصل همان زمانی كه در ذهن ما ایجاد شدهاند، غلط باشند؛ مثل خطرناك بودن دوچرخه در ذهن كسی كه خواب تصادف شدید با دوچرخه را دیده است. بسیاری از آنها به مرور زمان اعتبارشان را از دست دادهاند یا بسیاری از آنها به دلیل تغییر شرایط، بیاعتبار شدهاند. اما مسأله این است كه فرد متوجه این تغییرات و اشتباهات نیست و هنوز با مفروضات قبلی به مسأله نگاه میكند. از آنجاییكه مفروضات، به قسمت درونی ذهن مربوط هستند و به عبارت دیگر چون آنها امری درونی هستند، نمیتوانیم آنها را به تنهایی فسخ یا از فكر خود جدا سازیم. شناسایی مفروضات خود و دیگران، اولین قدم برای تغییر مفروضات است.
تكنیك تجزیه و تحلیل مورفولوژیك (MorphologicalAnalysis)
تكنیك تجزیه و تحلیل مورفولوژیك یا ریختشناسانه كه توسط فریتز زویكی (Fritz Zwicky) (1974-1898) ابداع شد، فنی است كه بر اساس آن پدیده مورد نظر، از جهت ساختار كلی و ابعاد مختلف مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد. به این منظور، ابتدا سطوح و ابعاد مختلف موضوع را شناسایی و فهرست میكنیم. برای مثال اگر بخواهیم در مورد بازاریابی یك كالا، راههای جدید و بدیعی بیابیم، ابتدا باید ابعاد مختلف كالا مثل شكل ظاهری، كاربردهای آن، خواص و فواید آن، وضعیت مشتریان و بازار كالا را تبیین و تدوین نماییم. در این مرحله باید سعی كرد ابعاد كالا را بیشتر مشخص كرد. برای اینكه بتوان ابعاد یك موضوع و اجزای متشكله (متغیرهای) آن را با یكدیگر مقایسه و مرتبط نمود، میتوان ابعاد اصلی و اجزای آنها را برروی دایرهای متحدالمركز نوشته و با چرخاندن دایرههای مختلف، ابعاد و اجزای آنها را با هم مقایسه و ارتباط آنها را حدس زد.
تكنیك دلفی (Delphi)
این تكنیك که در سال 1964 توسط نورمن دالکی (Norman Dalkey) و الاف هلمر (Olaf Helmer) معرفی شد، بسیار شبیه به تكنیك طوفان فکری است با این تفاوت كه افراد، هیچگاه به صورت گروه در یك جلسه و دور یك میز جمع نمیشوند و در واقع رویارویی مستقیم رخ نمیدهد. اساساً فلسفه این تكنیك این است كه افراد در تكنیك طوفان فكری، به علت شرم و خجالت نمیتوانند بعضی از ایدههایشان را مطرح نمایند؛ لذا در این روش، افراد به صورت كلامی و رودررو درگیر بحث نمیشوند. بلكه رئیس گروه، موضوع را به همه اعلام میكند و سپس هریك از افراد به طور جداگانه ایدههایشان را به صورت كتبی (حتی بدون ذكر نام) برای رئیس گروه ارسال میكنند. سپس رئیس گروه تمام ایدههای پیشنهادی را برای تك تك اعضا ارسال میكند و از آنها میخواهد كه نسبت به ایدههای پیشنهادی دیگران فكر كنند و اگر ایده جدیدی به نظرشان میرسد، به آنها اضافه كنند. این عمل چندین بار تكرار میشود تا در نهایت ایدهای به اتفاق آرا بهدست آید. تکنیک دلفی شامل دعوت به مشورت و مقایسه قضاوتهای بینام چند نوبتی اعضای یك تیم، درباره تصمیمگیری یا حل مسأله است.
چه زمانی میتوان از تکنیک دلفی استفاده کرد؟
- هنگامی كه میخواهید نظر اعضای یك تیم را در مورد موضوعی بهدست آورید، بیآنكه روبرو شدن آنان سبب احتمال خطا در قضاوت شود.
- هنگامی كه اعضای یك تیم در یك جا مستقر نباشند.
- زمانی كه لازم است اعضای تیم نسبت به تصمیمی كه میگیرند و عواقب آن، به طور كامل آگاه و مسئول باشند.
- هنگامی كه حضور چهرههای بالادست و فشار همتایان، بر تصمیمگیری اثر میگذارد.
تكنیك استخوان ماهی (FishboneDiagram)
یكی از روشهای بسیار سودمند برای شناسایی مسائل، نمودار استخوان ماهی است. نمودار استخوان ماهی كه گاهی به آن نمودار ایشیكاوا (Ishikawa Diagram) نیز میگویند، توسط پرفسور كائورو ایشیكاوا (Kaoru Ishikawa) (1989-1915) از دانشگاه توكیو طراحی شد. هدف اصلی این تكنیك، شناسایی و تهیه فهرستی از كلیه علل و عوامل احتمالی مسأله مورد نظر است. این تكنیك در درجه اول یك تكنیك گروهی شناسایی مسأله است، اما توسط افراد نیز قابل استفاده است.
تكنیك بازگشت به مشتری
به عنوان طراح یا تولیدکننده، میتوانیم با روی گرداندن از مسائل مربوط به تولید و روی آوردن به مسائل مربوط به بازاریابی، رابطه بین فعالیتهای خود و مشتریان را به لحاظ محصول، قیمت، تبلیغ، توزیع و بازار مورد نظر، بررسی كنیم.
تكنیك گروه اسمی (NGT: Nominal Group Technique)
فن گروه اسمی جنبههای رأی دادن را بدون بحثهای محدود، تركیب کرده و بهوسیله آن میتوان به یک توافق گروهی رسید.
چه موقع از تكنیك گروه اسمی استفاده میشود؟
- با موضوعی بحث انگیز، حساس، دارای موافق و مخالف یا بسیار برجسته مواجه هستید و تصور میكنید عقیدههای ضد و نقیض و دهها دلیل جزئی و تفصیلی ممكن است بحث را فلج سازد.
- میخواهید مشاركت مساوی همه اعضا را تضمین كنید.
- علت اساسی و ریشهای یك مسأله شناخته شده، ولی شناخت نحوه اقدام و انتخاب یك گزینه از میان گزینههای بسیار، مشكل است.
تكنیك سینكتیك (Synectics)
واژه سینكتیكس از ریشه یونانی الاصل Synetikos به معنی فشار دادن دو چیز به یكدیگر و یا متصل كردن چند چیز مختلف گرفته شده است. این واژه به این دلیل انتخاب شده است كه خلاقیت نیز نوعی هماهنگ كردن چیزهای مختلف در یك قالب یا ساختار جدید است و هر اندیشه خلاقی از تفكر سینكتیك بیبهره نیست. این تكنیك روشی است برای بر انگیختن تفكر خلاق در میان گروهی از افراد كه گرد هم میآیند.
بهطوركلی فرآیند بهكارگیری این روش عبارت است از:
- شناسایی و تعریف مشكل و تجزیه و تحلیل آن به منظور رسیدن به ماهیت و جوهره آن (شناخت جوهره)
- ارتباط دادن جوهره بهدست آمده با موضوع غیرمرتبط (ساختن وضعیت مشابه)
- كشف راهحلهایی برای موضوع مشابه (راهحلهای مشابه)
- 4. تلاش برای تبدیل راهحلهای بهدست آمده به راهحلهای نهایی برای مشكل اصلی
تکنینک شش کلاه تفکر (Six Thinking Hats)
ادوارد دوبونو (Edward de Bono) پدر تفکر خلاق در کتاب شش کلاه تفکر، یک روش خلاقانه ارایه میکند و از طریق آن میکوشد نشست افراد به دور یکدیگر را به اقدامی ثمربخش و کارا تبدیل کند. دوبونو سعی میکند به کسانی که به دور هم جمع میشوند، بیاموزد که به تفکر خود نظم دهند و آنگاه در این میان؛ به راههای خلاقانه بیاندیشند و با یک هماهنگی مدیرانه، نتایج را طبقهبندی و اولویتبندی کرده و در تصمیمگیریها از آن استفاده کنند. (منظور از کلاه در این روش، شیوهای خاص از حالت روحی و یا نقش اجتماعی و نوع تفکر مرتبط با آن است. به تعبیر دیگر، با بهسرگذاشتن هر کلاه، نقش خاص و غالب آن کلاه، در فرایند حل خلاق مسأله ایفا میگردد.)
کلاه سفید: (واقعی) سفید، رنگ خنثی و کنشپذیر است. با این کلاه، شما بر اطلاعات موجود تمرکز میکنید. به اطلاعاتی که دارید نگاه کرده و آموختههای خود از این اطلاعات را بررسی میکنید. اطلاعات ناقص را پیدا کرده و تلاش میکنید آنها را کامل کنید. در این مرحله شما گرایشات پیشین را تجزیه و تحلیل کرده و از اطلاعات تاریخی نتیجهگیری میکنید. هنگامی که کلاه سفید را بر سر میگذارید، نباید به چیزهایی که شامل الهامات، قضاوتهای متکی به تجارب گذشته، عواطف، احساسات و عقاید است توجه کنید و تنها باید همچون یک رایانه، فقط اطلاعات را ارائه کنید. تفکر با کلاه سفید، روش آسانی را ارائه میکند تا از دیگران بخواهیم واقعیتها و ارقام را بیطرفانه مطرح کنند. فکر کردن با کلاه سفید هنگامی شکل قانونی به خود میگیرد که متفکر را تشویق کند تا در ذهن خود واقعیتها را از تعابیر و تفاسیر و مسائل متفرقه کاملاً جدا کند.
کلاه قرمز: (شهودی) رنگ قرمز، احساسات و شور و هیجان و نیز خشم را بیان میکند. در این مرحله شما به تصمیمات مبتنی بر الهامات، احساسات و واکنشها توجه کرده و تلاش میکنید به واکنش احساسی سایر افراد فکر کنید و سعی میکنید واکنش شهودی افرادی را که از دلایل شما بیاطلاع هستند، درک کنید. هنگام گذاشتن کلاه قرمز، اجازه دهید احساسات و عواطف، بر وجود شما حاکم شده و به زبان درآیند. در این مرحله هرکسی میتواند از الهامات و دریافتهای ناگهانی خویش سخن بگوید و دیگر نیازی به استدلال نیست. اگر به احساسات اجازه بروز ندهیم، بدون شک ناخواسته و بدون دقت نظر، در تصمیمگیریها وارد شده و چه بسا سبب بروز مشکلات شوند. آنچه در بحث کلاه قرمز مطرح میشود، احساسات و دریافتها و جنبههای غیراستدلالی است. این کلاه رسماً به ما اجازه میدهد عواطف خود را از یک حس ساده اولیه گرفته تا یک جرقه بزرگ مانند الهام، بیان کنیم. با کلاه قرمز هرگز مجبور به قضاوت درباره احساسات یا توضیح دلایل آن نیستیم. با این کلاه شما میتوانید نقش یک متفکر احساساتی را بازی کنید که به جای حرکت منطقی از یک مرحله به مرحله بعد، تنها به صورت حسی و عاطفی، واکنش نشان میدهد.
کلاه سیاه: (منفی) سیاه، رنگی غمگین و منفی است. اغلب افراد با کلاه سیاه، بیشتر از سایر کلاهها احساس راحتی میکنند. این مسأله به سبب تأکیدی است که سازمانها و فرهنگها بر مباحثه و انتقاد دارند. با به سر گذاشتن این کلاه، موضوع را با دیدی بدبینانه، محتاطانه و با حالتی تدافعی میبینیم. تلاش میکنیم که به دلایل عدم موفقیت پی ببریم. این دیدگاه کمک میکند که نقاط ضعف را ببینیم و حذف کنیم. با استفاده از کلاه سیاه، به خطاها، اشتباهها و موارد نادرست موجود، اشاره میشود. کلاه سیاه از اشتباه کردن، انجام کارهای ناآگاهانه و انجام کارهایی که ممکن است غیرقانونی باشد، جلوگیری میکند.
کلاه زرد: (مثبت) زرد، رنگ مثبت و آفتابی است. این کلاه کمک میکند که مثبت باشیم. این دیدگاه خوشبینانه کمک میکند که فواید و ارزشهای یک تصمیمگیری یا ایده را دریابیم و فرصتها را بشناسیم. ما میتوانیم از کلاه زرد در فرایند حل خلاق مسأله، به منظور بهبود طرح، کشف فواید و مزایای اقتصادی طرح، توسعه و ارتقا طرح، ایجاد بازارهای جدید، یافتن زمینههای پذیرش طرح، ایجاد انگیزه برای پیگیری کارها و مؤثرواقع شدن مسأله و یا موضوع استفاده کنیم. در شرایطی که به مشکل برمیخوریم و یا همه چیز تیره و تار به نظر میرسد، این کلاه، ما را به ادامه مسیر وادار میکند.
کلاه سبز: (خلاق) سبز یعنی گیاه، فراوانی نعمت و زمین حاصلخیز. کلاه سبز نشانگر ایدههای جدید و خلاقیت است. تفکر با کلاه سبز، به طور خاص متوجه نظرات نو و راهکارهای جدید برای مسائل و مشکلات بوده و به گریز از نظرات کهنه برای یافتن نظرات نو میاندیشد. این کلاه به اعمال تغییر و دگرگونی معتقد است و تفکر با آن، تلاشی متمرکز و آگاهانه در جهت اعمال تغییر و تحول در امور است. کسی که از آن استفاده میکند، در واقع قصد دارد از روشهای مربوط به تفکر خلاق استفاده نماید. بر این اساس جستوجوی راهها و راهحلهای متنوع دیگر در جریان حل مسأله، یکی از پایههای تفکر با کلاه سبز است. متفکر با کلاه سبز حتی زمانی که مشکل خاصی نیز وجود ندارد، با روحیه خلاق خود و با دقت، به هرچیز توجه میکند تا دریابد آیا میتوان باز هم راه بهتری پیدا کرد. بنابراین، در کلاه سبز، قضاوت جایگاهی ندارد و حرکت، نشاط و میل به اعمال تغییر، جای آن را میگیرد.
کلاه آبی: (روند) آبی، رنگ سرد مطبوعی است. این کلاه نشانگر کنترل روند تفکر است. فردی که مدیریت جلسه را بر عهده دارد از این کلاه استفاده میکند. زمانیکه ایدهها جالب نیستند، این فرد، گروه را به سمت کلاه سبز و خلق ایدههای بکر راهنمایی میکند؛ یا زمانی که برنامهریزیهای احتمالی لازم است، گروه را در راستای استفاده از کلاه سیاه هدایت مینماید. رنگ آبی نماد نظارت کلی است، مانند آسمان که همه چیز را میپوشاند و دربرمیگیرد. کلاه آبی، مسئول خلاصهبرداری، جمعبندی و نتیجهگیریهاست و این کار در مراحل مختلف و یا حتی تا پایان جلسه ایدهپردازی صورت میگیرد. کلاه آبی، ناظر روند تفکر و گفتگو بوده و سخت مراقب است تا قواعد یک تفکر صحیح با افقهای استراتژیک بهخوبی هرچه تمامتر اجرا شود. این کلاه با هدایت و قاطعیت به منازعات و مجادلات سایر کلاهها پایان میدهد. کلاه آبی نقش ناظر را بر عهده داشته و انضباط را در جلسه برقرار میکند.
تکنیک نقشه ذهن (Mind Map)
نقشه ذهن در حقیقت یک روش یادداشتنویسی است که به حل خلاقانه مشکلات کمک میکند. این نقشه، بهصورت دایرهای شکل، حول کلمۀ کلیدی یا موضوع اصلی رسم میشود. با استفاده از نقشه ذهن، به سرعت میتوان ساختار یک موضوع را تشخیص داد و ارتباط بین اطلاعات مختلف مربوط به موضوع را درک کرد. همچنین در این روش، حقایق و اطلاعات خامی که در یادداشتهای معمولی، محدود یا حذف میشوند، ثبت میگردند. (توضیح بیشتر در مورد این تکنیک، در پست جداگانهای در همین وبلاگ موجود است.)

"طراحی" ، "خلاقیت" ، "تکنیکهای خلاقیت" ، "خلاقیت در طراحی" ، "خلاقیت در طراحی صنعتی"